خطبهاى از آن حضرت ( ع )
هنگامى که در مدینه با او بیعت کردند .
آنچه مىگویم بر عهده من است و من خود ضامن آن هستم .
آن کس که حوادث عبرتآموز روزگار را به چشم ببیند و از آن پند پذیرد ، پرهیزگاریش او را از آلودهشدن به کارهاى شبههناک باز مىدارد . بدانید که بار دیگر همانند روزگارى که خداوند ، پیامبرتان را مبعوث داشت ، در معرض آزمایش واقع شدهاید .
سوگند به کسى که محمد را به حق فرستاده است ، در غربال آزمایش ، به هم درآمیخته و غربال مىشوید تا صالح از فاسد جدا گردد . یا همانند دانههایى که در دیگ مىریزند ، تا چون به جوش آید ، زیر و زبر شوند . پس ، پستترین شما بالاترین شما شود و بالاترینتان ،
پستترینتان . واپس ماندگانتان پیش افتند و پیشى گرفتگانتان واپس رانده شوند . به خدا سوگند ، که هیچ سخنى را پنهان نداشتهام و دروغ نگفتهام که من از چنین مقامى و چنین روزى آگاه شده بودم . بدانید که خطاکاریها همانند توسنان چموش و سرکشاند که خطاکاران را بر آنها سوار کردهاند . آن اسبان لجام گسیخته به ناگاه مىتازند و سواران خود را به آتش دوزخ سرنگون مىکنند . و بدانید ، که پرهیزگاریها همانند اسبان رام و نجیباند که پرهیزگاران را بر آنها سوار کرده و افسارها به دست سواران دادهاند و آن اسبان ،
سواران خود را به بهشت داخل مىکنند . حقى است و باطلى . گروهى هواداران حقاند و گروهى پیروان باطل . اگر پیروان باطل سرورى یابند چه شگفت ؟ که از روزگاران دیرین شیوه چنین بوده است و اگر شمار هواداران حق اندک است ، بسا ،
روزگارى رسد که افزون گردد ، ولى ، کم اتفاق اوفتد که آنچه پشت کرده ، بار دیگر روى بنماید .
من مىگویم : قسمت آخر این سخن به پایهاى از زیبایى رسیده که هیچ کلامى بدان پایه نتواند رسید . آنکه در آن بنگرد تا محاسن آن بشناسد ، بیش از آنکه بر فراست خود ببالد شگفت زده خواهد شد . با توصیفى که از آن کردیم ، در آن فصاحتى است ، افزون که نه هیچ زبانى را یاراى بیان آن است و نه هیچ انسانى را توان گام نهادن در آن عرصه . این ادعاى مرا درنیابد و نشناسد ، مگر کسى که در این صناعت حظّى وافرش باشد و در این مضمار خود ، تاخت و تازى کرده باشد . و جز خردمندان آن را درنیابند .
و هم از این خطبه همواره دل مشغول دارد آنکه بهشت و دوزخ را در برابر خود بیند . مردمى هستند کوشنده و سخت کوشنده ، اینان رهایى یافتند . مردمى هستند طالب حق ، ولى آهسته کارند . اینان را نیز امید رهایى هست و مردمى هستند ، که در کارها قصور مىورزند و تقصیر مىکنند ، اینان در آتش دوزخ سرنگون گردند . اگر به دست راست روى نهى به گمراهى افتادهاى و اگر به دست چپگرایى ، باز هم ، به گمراهى افتادهاى .
پس راه میانه را در پیش گیر که رهایى در همان است .
قرآن کتاب باقى مانده و نشانههاى نبوت بر آن قرار گرفته و مسیر حرکت سنت است و سرانجام نیکو بدان بازگردد . هرکس که ادعا کند ، هلاک شود و هر که دروغ بندد به مقصود نرسد و هرکه با حق ستیزد ، خود تباه شود . نادان را در نادانى همین بس ، که مقدار خویش نمىشناسد . ستونى که بر بنیان تقوا و استوار گردد هرگز فرو نریزد و کشتهاى که به آب تقوا سیراب گردد ، تشنه نماند . در خانههاى خود آرام گیرید و با یکدیگر طریق آشتى سپارید . از گناهان خود توبه کنید . هیچ ستایندهاى جز پروردگارش را نستاید و هیچ ملامت کنندهاى نباید جز خود را ملامت نماید .
ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ اَلْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ اَلْمَثُلاَتِ حَجَزَتْهُ اَلتَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ اَلشُّبُهَاتِ أَلاَ وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِيَّهُ ص وَ اَلَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ اَلْقِدْرِ حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلاَكُمْ وَ أَعْلاَكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا وَ اَللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لاَ كَذَبْتُ كِذْبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا اَلْمَقَامِ وَ هَذَا اَلْيَوْمِ أَلاَ وَ إِنَّ اَلْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي اَلنَّارِ أَلاَ وَ إِنَّ اَلتَّقْوَى مَطَايَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ اَلْجَنَّةَ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِكُلٍّ أَهْلٌ فَلَئِنْ أَمِرَ اَلْبَاطِلُ لَقَدِيماً فَعَلَ وَ لَئِنْ قَلَّ اَلْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَيْءٌ فَأَقْبَلَ قال السيد الشريف و أقول إن في هذا الكلام الأدنى من مواقع الإحسان ما لا تبلغه مواقع الاستحسان و إن حظ العجب منه أكثر من حظ العجب به و فيه مع الحال التي وصفنا زوائد من الفصاحة لا يقوم بها لسان و لا يطلع فجها إنسان و لا يعرف ما أقول إلا من ضرب في هذه الصناعة بحق و جرى فيها على عرق وَ ما يَعْقِلُها إِلاَّ اَلْعالِمُونَ و من هذه الخطبة و فيها يقسم الناس إلى ثلاثة أصناف شُغِلَ مَنِ اَلْجَنَّةُ وَ اَلنَّارُ أَمَامَهُ سَاعٍ سَرِيعٌ نَجَا وَ طَالِبٌ بَطِيءٌ رَجَا وَ مُقَصِّرٌ فِي اَلنَّارِ هَوَى اَلْيَمِينُ وَ اَلشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ اَلطَّرِيقُ اَلْوُسْطَى هِيَ اَلْجَادَّةُ عَلَيْهَا بَاقِي اَلْكِتَابِ وَ آثَارُ اَلنُّبُوَّةِ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ اَلسُّنَّةِ وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ اَلْعَاقِبَةِ هَلَكَ مَنِ اِدَّعَى وَ خابَ مَنِ اِفْتَرى مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَكَ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلاً أَلاَّ يَعْرِفَ قَدْرَهُ لاَ يَهْلِكُ عَلَى اَلتَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ وَ لاَ يَظْمَأُ عَلَيْهَا زَرْعُ قَوْمٍ فَاسْتَتِرُوا فِي بُيُوتِكُمْ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ اَلتَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِكُمْ وَ لاَ يَحْمَدْ حَامِدٌ إِلاَّ رَبَّهُ وَ لاَ يَلُمْ لاَئِمٌ إِلاَّ نَفْسَهُ
نظرات شما عزیزان: